♀ ♥ ♂ 2 عاشــق همیـشـگـــی ♀ ♥ ♂

♂ I L♥VE Y♥U ♀

♥♥♥♥♥♥

 

  

 

 

زیـــر  بــارون  نفسـاتـــو  دوســـت  دارم

عـطـــر خـــوب، تــو رو بـارون میگیــره

بـا  تــو زندگیـــم  چــه رویــایــی  میشـــه

بـا تــو ایــن قـلـــب یخــی جــون میگیــره

دوست دارم تمــوم لحظـه هامو با تـو باشم

دوســت دارم کـه دســت گـرمـتــو بگیــرم

دوسـت دارم تمــوم خاطراتـم با تــو باشــه

دوسـت دارم تـو انتظـار تلــخ تــو بمیـــرم

دوسـت  دارم  فقـــط  چشــاتــو وا  کـنــی

تـا  ببیـنــی  کـــه  چـقــــدر دوســت  دارم

همـــه  خـوبـــی هـاتـــو  بـاور مـی کـنـــم

نمــی تــونـــم  بـی تـــو طـاقـــت  بـیـــارم

زیـــر  بــارون  نفسـاتـــو  دوســـت  دارم


 

یک روز می بوسمت

روز که باران می بارد

یک روز که چترمان دو نفره شده

یک روز که همه جا حسابی خیس است

یک روز که گونه هایت از سرما سرخ سرخ

آرام تر از هر چه تصورش را کنی

آهسته ، می بوسمت

یک روز می بوسمت

هر چه پیش آید خوش آید

حوصله ی حساب و کتاب کردن هم ندارم

دلم ترسیده

که مبادا از فردا دیگر « عشق من » نباشی

آخر ، عشق سه حرفی کلاس اول من

حالا آن قدر دوست داشتنی شده

که برای خیلی ها سه حرف که سهل است 

هزار هزار حرف

 

دستی نیست ، تا

نگاه خسته ام را نوازشی دهد

اینــــــــــــــــــــــجــــــــا بــــــــــــــــــــــــــاران نمی بارد

فانوسهای شهر ، خاموش و مرده اند

دست های مهربانی ، فقیرتر از من انــــد

نامردمان عشق ندیده

خنجر كشیده اند بر تن برهنه و بی هویتم

دلم می خواهد آنقدر بنویسم

تا نفسهایم تمام شود

آنقدر دفترهای كهنه را سیاه كنم

تا سرم فریاد كنند

می خــــــــــواســـــتم واژه ای پـــــــیـــــــــــدا كنم ، تــــــــــــــــــــــا

 

تو نبودي و من با عشق نا آشنا بودم

تو نبودي و در نهان جانه دلم جايت خالي بود

تو نبودي و باز به تو وفادار بودم

تو نبودي و جز تو هيچ كس را به حريم قلبم راه ندادم

و تو آمدي از دور دستها

از سرزمين عشق

تو مرا با عشق آشنا كردي

با تو تا عرش دوست داشتن سفر كردم

تو مفهوم عاشق  بودن را به من آموختي

با تو كامل شدم

با تو بزرگ شدم

با تو الفباي عشق را آموختم
 


خــداونــد عشــق را بــرای ســتودن چشــمان زیــبایــت آفــریــد

و گـل سـرخ را بـرای نـمـایـش سـرخی لـبـانــت

و تـاریـکی شـب را نـشـانی از سـیاهی چشـمانت

و زلالـی دریــا را بــه زلالــی دل تــو

و مــرا آفـریـد بـرای شـناسـاندن عشــق بــه مـن

و سکوت را آفـریـد بــرای آرامـی دل عاشـق من

و ایـنک تــو را مـانند پـروردگـار می ســتایم

عشـق مـن عاشــقم بــاش

خـــانـمی دوســــتدارم بــا تــمــام وجـــودم

گــــاهی نـــــیاز داری بــــه یــــه آغــــــوش بــــی منـــــت

کــه تــو رو فقـــط و فقـــط واســــه خـــودت بخـــــواد

کــه وقـــتی تــو اوج تـــــنهایی هســـــــــتی

بـــا چشـــــــماش بــــــهت بــــــگه

هـسـتم تــا تـه تـهش ! هــستی ؟

 

 

 

 

+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط mostafa & mandana |


♥♥♥♥♥

برای تويی كه تنهايی هايم پر از ياد توست

برای تويی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست

برای تويی كه احسا سم از آن وجود نازنين توست

برای تويی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد

برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است

برای تويی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی

برای تويی كه وجودم را محو وجود نازنين خود كردی

برای تويی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است

تويی كه سـكوتـت سخت ترين شكنجه من است برای

برای تويی كه قلبت پـا ك است

برای تويی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است

برای تويی كه غمهایت معنای سوختنم است

برای تویی که آرزوهایت آرزویم است

دوستدارم عزیزم


زندگی یعنی همین امروز همین حالا

یعنی در آغوشت تا همیشه تا فردا

زندگی یعنی نگاه تو

کوک کردن قلبم با صدای تو

دل دادن به آهنگ دل پاکت

سرور و عشق در فضایی ساکت

زندگی یعنی همین دم

که از دلتنگم

می دانی

از این حسم عشق را می خوانی

زندگی یعنی داشتن قلب پرستو

در این وادی پست و ناهنجار تو در تو


در حالی که دلم مانند کویری تشنه و بی جان بود در حالی که بغض گلویم را گرفته بود
 
و

از درد تنهایی دیگر جانی نداشتم در حالی که چشمهایم از اشک ریختن سویی نداشتند
 
 
در حالی که دیگر امیدی به ادامه زندگی نداشتم و تمام درهای امید
 
 به زندگی به رویم بسته شده بود
 
در حالی که آسمان دلم پر از ابرهای سیاه سرگردان غم و غصه بود
 
 در حالی که آرزوی مرگ از خدای خویش داشتم

زندگی یعنی همین امروز همین حالا

یعنی در آغوشت تا همیشه تا فردا

زندگی یعنی نگاه تو

کوک کردن قلبم با صدای تو

دل دادن به آهنگ دل پاکت

سرور و عشق در فضایی ساکت

زندگی یعنی همین دم

که از دلتنگم

می دانی

 

من تو را به دریا بخشیدم به تلاطم های پر غرورش

به آسمان آبی به ابرهای سفیدش

به باران به قطره های زلالش

به بهار به شکوفه های نازش

به ماه به شبهای مهتابی اش

به غزل به واژه های عاشقانه اش

به آرزو به امید رسیدنش

من تو را

به دریا

به آسمان

به باران

به بهار

به ماه

به غزل

به آرزو بخشیدم تا ببخشند تو را به من تا همیشه
 
دوست دارم تا همیشه عشقم

  

 

عشق من ، قلبت را فشرده ام در آغوشم

میرویم تا اوج احساس عشق ، تا برسیم به جایی که نبینیم

هیچ غمی را در سرنوشت

تا برسیم به جایی که من باشم و تمام وجودت ، بیخیال همه چیز

باز کن برایم آغوشت

عشق من ، تو را در میان خویش گرفته ام ، من که از آغازش هم عاشق تو بوده ام

من که در تمام سختی ها در کنارت بوده ام

تو چقدر خوبی که تا اینجا هم از دلت راضی بوده ام

شب میشود و دلتنگی هایم بیشتر ، چرا نمی رسد فردا

چند قطره اشک هم بیشتر

فردا برسد و باز تو بیایی ، من تو را ببینم و تو با عشق کنارم بمانی

عشق زیبای تو ، من عاشقم ، تمام احساستم به حساب قلب تو

خوب هوای قلبم را داری ، همین را میخواستم از خدا

عاشقانه دوست دارم 

 


 

 دست هایم تشنه ی دست های تو

شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم

با تو می مانم بی آنکه دغدغه ی فردا را داشته باشم

زیرا می دانم فردا بیشتر از امروز دوستت خواهم داشت

 

  دوستت دارم 1عالمه

 
 

میخوام بگم همیشه کنارتم عزیزم با عشق

 
 


یک نفر در هـمین نزدیکــی ها

چـــیزی

به وسـعت یک زنـــدگی برایـت جا گذاشــته است

خیالــــت راحـت باشــد

آرام چشــمهایت را ببـــند

یک نفر برای همه نگرانــــــی هایت بیـــدار است

یک نفر که از همه زیـبایی های دنیـــا

تــنهـا تــــو را بــــاور دارد

دوســــــتدارم مونــس من

 

 

من کوچک ترازآنم که بانویت باشم 

تو مردی کن وآقایم باش
 

دوست دارم آقای مهربونم 

دستهایم را تا ابرها بالا برده ای  

و ابرها را تا چشمهایم پایین  

عشق را در کجای دلم 

پنهان کرده ای که  

هیچ دستی به آن نمیرسد

 

 

+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط mostafa & mandana |


♥♥♥♥

تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که آب می شود دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم
تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم
برای پشت کردن به آرزوهای مهال
به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
 

 


با آمدنت به زندگی ام معنا دادی ، تو یک مروارید پنهان در سینه ات را به من دادی

تا قلبم با تو به وسعت یک دریای بی انتهای پر از عشق و محبت برسد

با آمدنت به من نفسی دوباره دادی تا در ساحل قلبم

آرامش زندگی ام را مدیون امواج مهربان تو باشم

با آمدنت غروب به آسمان غمگین دلم لبخند زد

 

من ، امیدی را در خود باور ساخته ام

تار و پودرش را ، با عشق تو پرداخته ام

مثل تابیدن مهری در دل


مثل جوشیدن شعری از جان

مثل بالیدن عطری در گل

جریان خواهم یافت

***


**

راه خواهم افتاد

باز از ریشه به برگ

باز ، از  "بود " به " هست "

باز ، از خاموشی تا فریاد !

دوستدارم    عشق          من

 


یک دلیل برای عاشق شدنم ، یک بهانه برای زنده ماندنم

تویی آن دلیل و بهانه عاشقانه

یک هوای عاشقانه برای با تو بودن، همین هوای بارانی

دستت درون دستهای من ، این است همان آرزوی رویایی

این نفسی که در سینه ام است ، این قلبی که با تو به آرزوهایش رسیده است

این وجودی که محتاج وجود تو است ، این احساسات ، همه در عشق تو جا گرفته است

ببین عشق تو چقدر مقدس است که زندگی ام با تو دوباره جان گرفته است

ببین چقدر دوستت دارم که خوشبختی را از لحظه ای که آمدی دیدم ، حس کردم  و باورش کردم !

باور کردم که حضور تو در زندگی ام یک حادثه نبود

+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط mostafa & mandana |


♥♥♥



مو هایش را نوازش کن

قبل از اینکه سفید شوند

زن است ... با همه زن بودنش ، دوست دارد نوازشت را

ولی با هوش است

فرق ریا با صداقت را می فهمد

 


 

آنگاه که ضربه های تیشه زندگی را بر ریشه آرزوهایت حس میکنی

به خاطر بیاور که زیبایی شهاب ها از شکستن قلب ستارگان است

شهاب هیچوقت از شکستن ستاره ایی به وجود نخواهد امد شهابــ تنها عشقیس که بوده و پایدار میماند

 

دوستت دارم شهاب زندگی من

 

 


من

پسرک عاشقی را می شناسم

که در آغوشم آرام می گیرد

در میانه ام زندگی میکند

در دستانم گل می گذارد

و بر تمامیت من بوسه می زند

چشم هایش که بی تردید و شفاف

نگاهم کرده است ساعت ها

بر جای جای روحم

آواز سر داده اند

و من

سرشارم از او

 


صــدایـت را مــی خـــواهم تــا مــوســیقی ســکوت لــحظه هــایــم بــاشــد

نــگاهــت را مـی خـواهم تــا روشــنی چشــمهای خســته ام بــاشـد

  وجــودت را مــی خــواهم تــا گــرمــای قــندیل آغـوشــم بـاشد

  خیالت را می خواهم تا خاطر لحظه های فراموشم باشد


دستها یت را می خواهم تا نوازشگر اشکهایم باشد

و تــنهـا خــنده هــایــت را مــی خــواهـم تـــا

مرحم کهنه ی زخمهای زندگی ام باشد


 
آری تـــنها تــــو را مـــی خـــواهــــم

 


 

چه غریبانه می خواهمت

آن لحظه که اشک در چشمانت می رقصد و چشمان من مست چشمان تو است

آن لحظه که قفل می کنی مرا در دستانت و

زندانی می کنی مرا عاشقانه و

تنگ و تنگ تر می کنی این زندان را

آن قدر تنگ ... تا مرز یکی شدن

چه بی تابانه می خواهمت

آن لحظه که دستم را می گذاری روی قلبت و می گویی : ببین برای تو می زند

و من غرق می شوم در این همه خوبی

در این همه احساس گاهی شک می کنم که شاید خواب باشد این ها

 

                                                                         شاید رویا باشد این همه خوشبختی

 

اما وقتی گم می شوم در آغوشت

فراموش میکنم همه ی این ها را

 

 

+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط mostafa & mandana |


♥♥

 

 

دیده ای شیشه های اتومبیل را وقتی ضربه ای می خورند و می شکنند!؟  

شیشه خرد می شود ولی از هم نمی پاشد!؟ 

این روزها همان شیشه ام؛ 

خرد و تکه تکه، 

از هم نمی پاشم ...

 

ولی شکسته ام ...

 

اگه بخوای بری سربازی به خانوم میخوای

وفادار باشه...

  

درس خون باشه..

صبور باشه...

خوشکل موشکل بمونه اما جلب توجه نکنه..

برای اومدنت روز شماری کنه..

با فکر اینکه بعد از اومدنت چه کارا میکنین بخوابه..

کمتر غر بزنه..

عاشــــــــــــــــــــــــــــــــقت باشه..

به قول خودت آدم باشه

 

 

خوش به حال آنکه قلبش مال توست

حال و روزش هر نفس ، احوال توست

خوش به حال آنکه چشمانش تویی

آرزوهایش همه آمال توست

آنکه دستش تا ابد در دست تو

کوچ او از غصه ها با بال توست

من خطاکارم خداوندا ، ولی

دیدگانم تا ابد دنبال توست

 

 
 

چـــــــــشمانت را ببند

خیالت را به بـــاد بسپار

دستانت را به آب

و لبهایت را به من

تا زیباترین ترانه ی عــــــــشق را برایت جاری سازم

من همان قناری ِ تنهایم که برای دلت شعر بــــــــــــــاران می خواند

بــــــــــــــــــوسه هایم را بر لبانت می کارم

 

تا ریشه اش بر دلت بنشیند

 

You can't make someone love you

All you can do

Is be someone who can be loved

The rest is up to the person to realize your worth

تو نمیتونی کسی رو مجبور کنی که تو رو دوست داشته باشه

تمام اون کاری که میتونی انجام بدی

اینه که تبدیل به آدمی بشی که لایق دوست داشتن هست

و عاقبت کسی پیدا خواهد شد که قدر تو رو بدونه

قدرتو خوب میدونم بهترین شوهری دنیا

عاشقانه دوست دارم

 


 

در شیارهای قلبم به دنبال کدامین عشق می گردی 

عشق من در آیینه ای است که هر روز در آن می نگری

چشمان تو قبله عشق من است 

من به آن می نگرم و زیر سایه بان ابروهایت به خواب میروم 

خوابی عمیق به عمق اقیانوس 

در مهربانی لبهایت خنده می روید


به من تکیه کن

من تمام هستی ام را دامنی می کنم تا تو سرت را بر آن نهی

تمام روحم را آغوشی می سازم تا تو در آن از هراس بیاسایی

تمام نیرویی را که در دوست داشتن دارم ، دستی می کنم تا چهره و موهایت را

نوازش کند

تمام بودن خود را زانویی می کنم تا بر آن به خواب روی

خود را ، تمام خود را به تو می سپارم تا هر چه بخواهی از ،ن بیاشامی

از آن بر گیری ، هر چه بخواهی از آن بسازی ،  هر گونه بخواهی باشم

از این لحظه مرا داشته باش

دوستدارم عشق من

+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط mostafa & mandana |


 

اشــــــــــکانم دوســـــتـــــــــت دارم

 عشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق من

عـــــــــــــــــــــــــاشقانه دوستت دارم

تو تنها کســـــــــی هستی که آرامش من در کنار تو بودن است

عـــــــــــــــــــــــــــــــــــاشقتم عزیزم

کاشکی با تو ثانیه ها ، میگذشت سالی یه بار

این خیلی عالیه ها ، بغلم باشی یه سال

من دورت مثه حصار ، تو پیشم مثه یه گل

دیوار نذاشتم بمونه ، همه شونه دیگه پل

ما پیش همیم مهم نی که فاصله داریم

منو پیش خودت بدون ، تو جاذبه داری

از روزای خوب و بدمون هم خاطره داریم

لفظ تنهایی دیگه گلم ، واسه ما نیست

 

 

دل تو دلم نیست دل من پیش تو گیره

دست خودم نیست دل من واست می میره

دل تو دلم نیست این روزا دل بی قراره

دست خودم نیست طاقت دوری نداره

دل تو دلم نیست وقتی دستام و می گیری

گریم می گیره وقتی از پیشم تو میری

دست خودم نیست می دونم می خوام فدا شم

دل تو دلم نیست من می خوام مال تو باشم

با تو من همیشه تو رویام بی تو من غرق تمنام

میخوام دستاتو بگیرم ببین واسه عشقت میمیرم

دستم را بگیری و زیر گوشم زمزمه کنی

که پشتِ خواب های نا آرامِ تو

چیزی بیش از نگرانی‌هایِ زنانه نیست

دستت را بگیرم و زیر گوشت زمزمه کنم

که پشتِ نگرانی‌هایِ زنانه ی من

مردی ایستاده

که دیوانه وار دوستش دارم

همیشه با تو

با تو بوده ام ، همیشه و در همه جا

با تو نفس کشیده ام ، با چشمان تو دیده ام

مرا از تو گریزی نیست

چنانکه جسم را از روح و زمین را از آسمان و درخت را از آفتاب

تو دلیل من برای حیات بودی و هستی

و چنان با این دلیل زیسته ام که باور کرده ام

علت بودن من تو هستی

پاسخ من به آغاز و پایان زندگی این است :

« همیشه با تو »

 

می خواهم امشب از ماه قول بگیرم که هر وقت دلم برایت تنگ شد  

 در دایره حضورش تو را به من نشان دهد

   می خواهم امشب با رازقی ها عهد ببندم

   هر وقت دلم هوای تو را کرد

   عطر حضور مهربان تو را با من هم قسمت کنند

   می خواهم امشب با دریای خاطره ها قرار بگذارم

که هروقت امواج پر تلاطم یادها خواستند قایق احساس مرا بشکنند

دست امید و آرزوی تو مرا نجات دهد

می خواهم امشب با تمام قلب هایی که احساس مرا می فهمند و می شنوند

پیمان ببندم که هر وقت صدای قلب بی قرار م را هم شنیدند

عشقم را سوار بر ضربانهای بی تابی به تو برسانند

 دوستت دارم نفسم

می دانی ..؟

آدم های ِ ساده

ساده هم عاشق می شوند

ساده صبوری می کنند

ساده عشق می وَرزَند

ساده می مانند

اما سَخت دِل می کنند

آن وقت که دل ِ می کنند

جان  دَهند
آدم های ِ ساده . . .

چه نزدیک باشی چه دور قلبم خانه توست

من چه خوشـــــــبختم چون تـــــــورا دارم

شبانم پراز ســــــتاره شده چون تــورادارم

+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط mostafa & mandana |